اکنون این پرسش مطرح است چه چیزی موجب میشود والدینی ایدهآل باشند؟ حتی اگر پدر و مادر راههای مختلفی داشته باشند، پاسخ تقریباً یکسان است.
این مهم را بهانهای برای گفتوگو با عباس فرجی، کارشناس مشاوره در آموزش و پرورش قرار دادیم که در ادامه میخوانید.
والدین سمی و غیرسمی در پرورش کودک و نوجوان
فرجی در خصوص ویژگیهای والدین ایدهآل و موفق میگوید: ارتباط سالم و سازنده والدین با کودکان در پاسخ آنها به چند پرسش مشخص میشود؛ اینکه آیا شما به عنوان والد، زمانی را در شبانهروز برای گفتوگو با فرزندتان اختصاص میدهید؟ اگر عیبجویی، نصیحتکردن، درس دادن، موعظه و یادآوری کردن را حذف کنیم در مورد چه چیزی با فرزندتان صحبت میکنید؟
اگر در زمینه مواردی غیر از آنچه اشاره شد حرفی برای گفتن با او دارید، میتوان امیدوار بود ارتباط تان مؤثر و سازنده است، در غیر این صورت ارتباط شما به عنوان یک والد با فرزندتان ارتباطی سمی است؛ چرا که صحبت کردن با کودکان نباید فقط در مورد مسائل تربیتی و تمرکز روی امور مدرسه و تکالیف آنها باشد؛ بلکه باید صحبتی دوستانه باشد و به آنها فرصت داده شود در مورد هرآنچه دوست دارند با والدینشان صحبت کنند.
ما سالها درس میخوانیم و مدرک میگیریم، اما برای والد شدن نه درس میخوانیم و نه دورهای را میگذرانیم. والدین سمی بدون مطالعه صاحب فرزند شدهاند و هیچ آموزش و یا مهارتی برای تربیت فرزندانشان کسب نکردهاند.
وی با بیان اینکه ما با چند گروه از والدین با عنوانهای والدین فرمانده، والدین آموزگار، والدین قاضی، والدین همه چیز دان، والدین روانشناس، والدین مشاور و در نهایت والدین مؤثر سر و کار داریم، اضافه میکند: والدین فرمانده، والدینی هستند که از کودکشان میخواهند احساسات خود را رها کند و به حال عادی برگردد. به عنوان نمونه هنگامی که میبینند فرزندشان گریه میکند، از او میخواهند اشکهایش را پاک کند و به کارهایش رسیدگی کند و درست مانند یک فرمانده نظامی با کودک یا نوجوانشان صحبت میکنند. این گروه والدین سمی محسوب میشوند.
گروه بعدی والدین سمی، والدین آموزگار هستند. والدینی که در گفتوگو با فرزندشان از باید و نباید استفاده میکنند و مرتب در حال آموزش نکات اخلاقی به آنها هستند. والدین همه چیزدان از دیگر والدین سمی محسوب میشوند؛ والدینی که میکوشند برای هر پرسش فرزندشان پاسخی داشته باشند و همواره سعی میکنند از خود تصویری بینقص در ذهن فرزندانشان ایجاد کنند و تصور میکنند والدینی بینقص و توانمند هستند که این رفتار در آینده برای فرزندانشان بسیار خطرناک است و موجب آسیب دیدن آنها میشود، چرا که فرزندان باید تصویری عقلانی و نرمال از پدر و مادر خود در ذهن داشته باشند و بدانند هر پدر یا مادری ممکن است اشتباه کند و ناتواناییهایی داشته باشد.
وی از والدین قاضی به عنوان دیگر والدین سمی نام میبرد و میگوید: این دسته از والدین پیش از اینکه در مورد رفتار فرزندشان با او صحبت کنند، وی را قضاوت میکنند و در بیشتر مواقع او را گناهکار میدانند و خطاهایی را که مرتکب شده به وی یادآور میشوند و تصور میکنند خودشان بدون خطا و اشتباه هستند و در واقع همیشه پیش از محاکمه حکم صادر میکنند.
فرجی والدین نقاد را نیز والدینی میداند که استاد درس دادنهای اخلاقی محسوب میشوند و میافزاید: این گروه از والدین سمی علاوه بر ویژگیهای والد معلم، ویژگیهای والد قاضی و همهچیزدان را دارند، علاوه بر این استاد متلک گفتن، طعنه زدن و تمسخر کودک یا نوجوانشان نیز هستند. به عنوان نمونه وقتی فرزند آنها گریه میکند، به او میگویند اشک تمساح نریز و... یعنی به جای دلجویی و بیان حرفی که باید محترمانه به فرزندشان بگویند در قالب طعنه و تمسخر به او منتقل میکنند.
این کارشناس مشاوره در آموزش و پرورش از والدین روانشناس به عنوان دسته بعدی والدین سمی نام میبرد و اظهار میکند: این دسته از والدین بهظاهر والدین خوب و موفقی هستند که با فرزندشان زیاد وقت میگذرانند و به صحبتهای او گوش میدهند، با این حال یک جای کار آنها نیز میلنگد، چرا که همواره در جستوجوی این هستند که در مورد علل هر یک از رفتارهای کودک یا نوجوانشان تشخیصی بدهند، در حالی که در بسیاری از مواقع هنگامی که فرزندان با والدینشان صحبت میکنند دوست ندارند دلایل رفتار آنها بررسی و یا به آن برچسب تشخیصی زده شود. گروه دیگر والدین سمی، والدین مشاور هستند که با صبر، حوصله و دقت به صحبت فرزندشان گوش میدهند، اما در نهایت با خونسردی به او میگویند اشکال ندارد، چیز مهمی نیست و... در حالی که وقتی فرزندان با والدینشان صحبت میکنند، نیاز دارند احساس درونی آنها نیز درک شود و دادن جرئت آنی به کودک یا نوجوانشان هیچ کمکی به او نمیکند و ممکن است به او آسیب برساند.
فرجی در ادامه با اشاره به ویژگیهای والدین مؤثر میگوید: این گروه از والدین، نه تنها شنوندههای خوبی هستند، بلکه گوش دادن آنها به صحبتهای کودک و یا نوجوانشان، مبتنی بر ارتباط متقابل است. یعنی گفتوگوی آنها با فرزندشان با دقت و تمرکز بالایی است و داد و ستد کلامی مؤثر بین آنها و فرزندشان اتفاق میافتد که میتواند رهابخش و تأثیرگذار باشد.
تفاوت گوش کردن با شنیدن
وی با اشاره به اینکه گوش کردن با شنیدن دو واژه متفاوت است، میافزاید: شنیدن به دقت و تمرکز بالا نیاز ندارد، به عنوان نمونه میتوان هنگام مطالعه روزنامه، موسیقی و ضمن آشپزی اخبار را هم شنید؛ اما گوش دادن نیازمند تمرکز و توجه بسیار بالایی است. یعنی نمیتوان هنگام گوش دادن به گفتوگوی تلفنی، روزنامه خواند چون یا متوجه مطلب روزنامه نخواهیم شد و یا از صحبتهای فرد پشت تلفن چیزی متوجه نمیشویم چون گوش دادن فعالیتی فعال و نیازمند توجه و تمرکز است. بنابراین والدین مؤثر، والدینی هستند که حرفهای فرزندانشان را با توجه و تمرکز میشنوند و هنگام ارتباط کلامی با او با دقت و تمرکز بالا گوش میکنند و ارتباط چشمی با وی دارند. در حالی که اگر هنگام گوش دادن به صحبتهای فرزندتان خود را به کار دیگری مشغول کنید به او پیام میدهید که حرفهای تو برای من اهمیتی ندارد و این پیام میتواند برای کودکان و نوجوانان بسیار خطرناک باشد. بنابراین اگر تصور میکنید فرزندتان زمان مناسبی را برای صحبت کردن انتخاب نکرده از او بخواهید صبر کند تا کار شما تمام شود و بیدرنگ پس از پایان کارتان به سراغش بروید تا با شما گفتوگو کند.
وی تأکید میکند: والدین هنگام گوش کردن به صحبت فرزندانشان باید به احساساتشان توجه داشته و بازتابی احساسی داشته باشند تا کودک یا نوجوان متوجه شود والدین فقط به صحبتهای او گوش نمیدهند بلکه به احساسات او نیز توجه دارند.
استفاده از روش گفتوگوی باز پاسخ
به گفته فرجی والدین مؤثر والدینی هستند که برخلاف اغلب والدین سمی، در گفتوگو با فرزندانشان از گفتوگوی باز پاسخ استفاده میکنند؛ مثلاً وقتی فرزندشان میگوید میخواستم با دوستم بیرون بروم اما او نیامد، برخلاف والدین بسته پاسخ که میگویند: «قرار نیست همه چیز باب میل تو باشد»، پاسخ میدهند: «به نظر من از اینکه دوستت همراه تو نیامد ناراحت شدهای، درست متوجه شدهام؟» و سپس با ادامه گفتوگو بررسی میکند دوست فرزندش چه ویژگی دارد که موجب شده نیامدن او فرزندش را ناراحت کند و این مسئله به شناخت والدین از دوستان فرزندشان کمک میکند.
وی ادامه میدهد: شایسته است والدین در گفتوگو با فرزندانشان از شیوه باز پاسخ استفاده کنند و ضمن داشتن ارتباط چشمی با وی، این پیام را به او منتقل کنند که احساسش را درک میکنند و برایشان اهمیت دارد، چرا که درک احساسات به کودک کمک میکند درباره آنچه در ذهنش میگذرد راحتتر با والدینش صحبت کند چون اطمینان دارد والدینش او را درک میکنند و به او اهمیت میدهند.
ضرورت توجه والدین به رفتار غیرکلامی فرزندشان
وی میافزاید: والدین تأثیرگذار به رفتارهای غیرکلامی فرزندانشان نیز توجه دارند و اگر حسی را در چهره فرزندشان میبینند حتماً به آن حس اشاره میکنند.
به گفته فرجی در بسیاری از موارد پدر و مادرها، والدینی تأثیرگذار هستند و ارتباط خوبی با فرزندانشان دارند و همه رفتارهای آنها درست است، اما با این حال گله میکنند فرزندشان از آنها حرف شنوی ندارد. در این موارد مشکل، والدین یا کودک نیستند؛ بلکه کانالهای ارتباطی بین آنهاست. به عنوان نمونه پدر میخواهد در مورد مضرات بازیهای رایانهای با فرزندش صحبت کند و درست همان زمانی را انتخاب میکند که او مشغول بازی در یک مرحله بسیار حساس است. قطعاً هر چند پدر حرف خوبی میزند و نیت خوبی دارد، اما در آن شرایط کودک یا نوجوان نه حرف پدر را میشنود و نه قبول میکند. درست مانند زمانی که با تلفن صحبت میکنیم و صدا خش دارد و صحبتهای طرف مقابل را نمیشنویم. در حالی که اگر در شرایط عادی پدر این حرفها را بگوید فرزند آن را میپذیرد.
نظر شما